هم سلولی...
نظرات شما عزیزان:
1فرهاد هم با این شیرینش کشت ما را
از بس تبر زد بر کوه صدای سازش کوه را هم کرد
2ارام تیغ بکش بر قلبم دو تاست برایش و برایم
برایم را ملالی نیست اما برایش را مراقب باش
همه ام برای اوست
3تک ستاره ام را به خسوفت گرفتی
مرا هم به کسوفت ببر
4پنجره را که باز کردم برو قلبم
باردار دردناکترین هاست تاب نمی اوری
5کلاغ قار قار کرد و بر بام موال نشست
قلبم فریاد زد و بر انتظار هم سفره شد
6لعنت بر عشقی که بوسید و رفت
بوسه بر دشمنی که زخم زد و ماند
8سهراب از گل الود کردن رودش نالید
و من از خون کردن قلب های تن ها در تن هایی
9مگر من جز عشق چیزی هک کرده بودم
قاضی برید حکمم را صبوری را میهمان هر شبم...
9من تاوان عشق را با تو میگویم
یک عمر جاماندن در اغوش دیگری
10ادم برفی را که داشت جان میداد به مهر جان دادم
بیخبر از اینکه جان میگیرد از خودم به وقت هوای دیگری...
11هیچ کس حرف دلم نخواهد نفهمید
جز جراحی که میشکافد بیرحمانه قلبم به بیهوشی.
12خدایا به کدامین ادمت بگویم حرف دل
که رسوا نکند اندرون نهانم همه فاش میکنند.
13ادم ترسیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد
من به ادم سیاه وسفید. به هزار رنگ درونش.
14ذهنم از سرکشی به اسمان گله دارد
بیچاره انگار دستش میرسد؟؟؟؟
15 من تمامم احساس بود برای نگاهش
و او تمام نگاهش احساس بود به دیگری...
16 شبطان از ادم سجده نکرد و از خدا
اما ماند به حرفی که برد او را به دوزخ
ما هر روز سجده میکنیم ادمی را که ببینیم
17تو مگس هم نبودی چه رسد به اینکه نامت
را مجنون نهم.بس است ویز ویزت اشناست.
18از ادم یاد گرفتم بزن و برو /
اگر بمانی میزنند و میروند...
19 نامت را چه صدا زنم بهتر است
هیچ هیچ هیچ...لیاقتت بیشتر نبود.
20ذهن سرکشم نبود سرکش
از بس دید انچه نباید ...شد انچه میبینی.